سریال آقای قاضی...

درود بر همگی دوستان عزیز و مهربان و همراه با من. امیدوارم در تک تک لحظه‌های زندگی موفق و سربلند باشین و هیچوقت چشم به راه و بی‌قرار هیچ کسی نباشین.خیلی خوشحالم که دوباره فرصتی دست داد که بتونم بنویسم و نوشته جدیدی رو توی وبلاگ قرار بدم. امروز اومدم درباره سریالی باهاتون صحبت کنم که تقریباً چند ماه پیش دیدمش کامل اونم به خاطر اینکه توی اینستاگرام چند تکه دیدم و از بازیگرش که توی «پوست شیر» بازی کرده بود، آقای «بهزاد خلج» خیلی با پرستیژش حال کردم خدائی. وقتی سریال رو دیدم خیلی نکات آموزشی دیدم و یادگیریش برام جالب بود. من چون خیلی حقوق دوست داشتم اما فرصتی نشد که بتونم تصمیم درستی درباره انتخاب رشته و... فکر کنم؛ خب رفتم دنبال رایانه و کامپیوتر و... و الانم یه وبلاگ‌نویس باکلی کارای دیگه‌ام. حالا بیاین تفسیر خودمو از سریال واستون بگم...

سریال آقای قاضی که از شبکه 2 سیما پخش می‌شد، یه سریال خیلی آموزنده درباره دعوا و کارای حقوقی در دادگاه هستش. داستان این سریال بر اساس پرونده‌های واقعیه که برای سریال نوشته شد و با بازیگری بهزاد خلج به بهترین شکل اجرا و پخش شد. اگر این سریال رو ببینید و اگر دیدید بازی بهزاد خلج با اون پرستیژ، دیسیپلین در نقش قاضی این سریال رو بسیار باور پذیر کرد. اگر توی سریال پوست شیر نمی‌دیدمش، باور کنید فکر می‌کردم یه قاضی واقعیه که داره مستندی بر اساس پرونده‌هائی که بررسی کرده و براشون حکم داده با هماهنگی با صدا و سیما و جهت آموزش این سریال رو ساختن.

من یه مواردی که به نظرم درست نبود (در دادگاه‌های واقعی) توی سریال دیدم که خب در سریال‌های صدا و سیما نمی‌شد پخش بشه اما... نمی‌دونم چرا احساس می‌کنم خب ممکنه اما درست باشه. به عنوان مثال صبر بیش از حد قاضی در رابطه با بی‌نظمی دردادگاه بود. یا برخورد با یک مسئول رده بالای شرکت دولتی که خب کمی شک بر انگیزه. در هر قسمت 2 پرونده بررسی و حکم براشون صادر می‌شه که گاهی (70 درصد پرونده‌ها) حق با شاکی و بقیه‌اش حق با متهم بوده و شاکی قصد خرابکاری در رابطه با پرونده داشته.

مواردی که من خیلی ازشون خوشم اومد که توی دادگاه بهزاد خلج خیلی باحال باهاش برخورد شد، صحبت‌های شاهدین متهمین و یا مطلعین شاکیا بود. همیشه قبل از شهادت بهشون رئک می‌گه: «شهادت کذب جرمه و در صورتی که مشخص بشه شهادت دروغ دادین، بازداشتتون می‌کنم» همین حرفش باعث می‌شه شاهدی که می‌خواد دروغ بگه دست و پاهاش رو جمع می‌کنه.

من چند قسمت رو دوست داشتم، یه قسمت که یکی پلاکش رو مخدوش می‌کنه و کسی رو توی دردسر می‌اندازه و با کسی تصادف می‌کنه. شاهدش که می‌خواست دروغ بگه با یه سوال خیلی ساده متوجه می‌شه که دروغه شهادتش. توی همون پرونده یه مورد دیگه‌است که با یه ترفند خیلی باحال متهم رو وادار به اعتراف می‌کنه. یه قسمت دیگه اینکه یه رئیس بانک یه پارکبان رو کتک می‌زنه و با کلی غرور و... وارد دادگاه می‌شه و یه جوری بهزاد خلج شاخش رو می‌شکنه که لذت بردم از برخورد و اثبات قدرتش توی دادگاه.

چیزی که برام جالب بود توی این سریال برخورد قاضی با افراد وارد شده به دادگاه (چه متهم و چه شاکی) بود که تلاش می‌کرد قبل از تصمیم گیری و قضاوت افراد مقابلش و درگیر پرونده رو بشناسه.روانشناسی یه قاضی رو نشون می‌داد، که خب خیلی مهمه در رابطه با قضاوت بر اساس کتاب قانون، تلاش بر شناخت بکنه!

احترام به شاکی و متهم بدون در نظر گرفتن جایگاه و موقعیت شغلی طرفین مقابلشون بود. واسش مهم نبود طرف مرده یا زن، شغل دولتی با سمت خیلی دهن پرکنی داره یا یه کارگر ساده با کمترین حقوق.

تمامی بازیگرانی که توی قسمت‌های سریال آقای قاضی می‌بینیم، بازیگرانی بودن که برای اولین دفعه بود که جلوی دوربین قرار می‌گرفتن. توی چند قسمت البته بازیگرانی حضور پیدا می‌کنن که در نقش خودشون در دادگاه قرار می‌گیرن.

من به همه عزیزان توصیه می‌کنم این سریال رو ببینن. بیشتر داستان این سریال پرونده‌هائی هستن که ممکنه در هر لحظه خودمون درگیر این پرونده‌ها بشیم. الان من خودمم که دارم فکر می‌کنم دقیقاً خودم مشکلی دارم که اگر زودتر حلش نکنم خیلی برام مشکل ساز می‌شه. البته بماند که یه دفعه هم سر همین قضیه 2 ماه ماشینم خوابیده بود توی پارکینگ، دادگاه رفتم توی یه شهر دیگه به خاطر این و...! باید زودتر رفع و رجوعش کنم که همین امشب داشتم بهش فکر می‌کردم.

یه چیز خیلی جالبی توی حرفای قاضی شنیدم که خیلی دوسش داشتم اونم این بود که: «اگر از کسی پول قرض می‌گیرید، جواب تلفنشون رو بدین! پر خدابیامرزم همیشه به من می‌گفت بهزاد اگر به کسی بدهکار بودی صبح به صبح در خونش رو بزن و بهش سلام کن!»

نمی‌دونم متوجه حرفام شدین و اطلاعات درستی تونستم نسبت به این سریال بهتون بدم یا نه اما امیدوارم متوجه شده باشین و این سریال ایرانی رو ببینین! یکی از سریال‌های مستند هستش که خیلی دوسش داشتم که چند باره نگاهش کردم! خدانگهدارتون...