رامیـــنـــــــ ناصـــریـــــــ

رامیـــنـــــــ ناصـــریـــــــ

نوشته‌های خصوصی و حرف‌های بی‌پرده
رامیـــنـــــــ ناصـــریـــــــ

رامیـــنـــــــ ناصـــریـــــــ

نوشته‌های خصوصی و حرف‌های بی‌پرده

سریال برادر جان

درود بر همگی عزیزان و همراهان و مهربانان. امروز اومدم تا تفسیر خودم رو از سریالی ایرانی به نام "برادر جان" برای شما بگم. سریالی که گوشه‌هاش رو کمی تا حدودی بدون متوجه شدم واقعیت و اصل داستان دیده بودم اما اصلاً متوجه هیچ چیز نشده بودم. سال نمایشش که تموم شد، برای پخش مجدد از شبکه تماشا فکر کنم قسمت ۲۱ یا ۲۳ بود رو که دیدم؛ با خودم گفتم باید این سریال رو ببینم و کامل در موردش مطلع بشم و بفهمم اصل جریان چیه. خب احتمالاً شما هم این سریال رو دیدید، داستانش رو می‌دونید و... پس من از اضافه گوئی به اصل داستان و تفسیر خودم می‌پرم.

من بازیگری "حسام منظور" رو در سریال "بانوی عمارت" دیده بودم و از بازیش بسیار لذت بردم. حسام منظور به یکباره اومد روی اوج و من واقعاً وقتی بازی و احساس حین بازیش رو دیدم واقعاً ازش خوشم اومد. وقتی می‌گم یکباره اومد روی اوج، منظورم اوج سریال یا بازیگری نبود، اوج برای من بود؛ یعنی برای من یکدفعه شناخته شد و من دنبالش رو گرفتم و بازیاش و سریالاش رو نگاه کردم. دقیقاً طبق دیدگاهم درباره سریال برادر جان، من بانوری عمارت رو هم کامل ندیدم و فقط چند قسمت اون هم نصف و نیمه دیدم و احتمالاً امشب سریال رو کامل دانلود می‌کنم و کامل می‌بینمش و پس از این پست احتمالاً تفسیر خودم رو هم راجع به این سریال هم می‌نویسم. من سریال‌های ایرانی به ندرت تماشا می‌کنم مگر ببینم چند قسمت برام جذابیت داشته باشه که یکدفعه مجذوبش بشم و خودمو مجبور به دانلود و دیدن کاملش کنم. باور کنید سریال ایرانی که قبل از این واقعاً جذبش شدم، اونم به دلیل داستان زیباش نه یه سری اتفاقائی که فقط توی سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی میوفته، سریال فکر می‌کنم "دلدادگان" بود که واقعاً مجذوب داستانش شدم و کامل هر ۳ فصلش رو دیدم. 

 

واای بریم سر تفسیر سریال برادر جان. بازی نقش چاوش، یا حنیف که اینقدر حساس، اینقدر پر قدرت و با اصالت توسط کامران تفتی بازی شد. حقیقتش رو بگم درسته سجاد افشاریان نقش مثلاً اول داشت اما اونقدر که بازی ۴ نفر توی این سریال من رو مجذوب خودش کرد، آراز من رو جذبوب خودش  نکرد. بازی استاد "علی نصیریان"، "آفرین عبیسی"، حسام منظور و کامران تفتی. به نظر من اصل این سریال و داستان فقط این ۴ نفر بودند. صحنه سیلی علفت توی گوش ستار اینقدر منو میخکوب کرد که نگو، یا جائی که چاوش از دائیش، توکل سیلی می‌خوره اما جای توهین بیشتر به خاطر حرف زشت و توهین به دائیش، دائیشو توی بغلش می‌گیره و ازش عذرخواهی می‌کنه، یا قسمتی که استاد نصیریان توی ماشین نشستن و برای عروس شدن دخترش لیلا می‌خونه و یکباره گریه می‌کنه و بعد ماشینشو می‌فروشه و جهیزیه دخترش رو می‌ده به چاوش و اونجا چاوش رو فقط با نگاه و سخنی که می‌گه، غرورش، شخصیتش، اصن یه جوری بگم همه چیزشو با خاک یکسان می‌کنه. یا جائی که بالاخره حنیف، وقتی می‌خواد عشقشو، خونشو به خاطر خان داداشش به آتیش بکشه می‌شینه و نمی‌تونه و اونجاست که کم میاره و به حرف چاوش گوش نمی‌کنه! ولبته بازی خانوم "نسیم ادبی" رو که نقش عاطفه رو بازی می‌کنه که همه جوره، حتی به غلط و اشتباه و تباهی پشت آبروی چاوش وایمیسته اما خیلی جاها کوتاه میاد. آره...

داستان زیبائی داشت، مجذوب داستان برادرها شدم، ۲ برادر تنی و ۱ ناتنی که عجیب در هم گره خوردن. تلاش‌های آراز برای آرامش روح پدرش و نگه داشتن برادریش با چاوش و از اون طرف همه کارای حنیف برای نگه داشتن خان داداش چاوش به هر قیمتی، حتی چاقو زدن آراز، کتک زدن و حتی شاید کشتن آراز.

نویسنده این کار عالی و کارگردانی هم زیبا و کار درست و جذابیت این همه داستان و کارگردانی بازی عجیب حسام منظور که واقعاً یک بازیگر درجه یکه به دیدگاه من و نقش بزرگ و خود استاد علی نصیریان...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد